راه فرار...
نوشته شده توسط نورالهدی در 24 مرداد 1399 در تربیتی
پسر بچه شری بود که اوضاع را بههمریخته بود.وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینهی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بهم ریخت و سردرگم شدیدبهسوی خدا فرار کنید.
امام علی علیه السلام فرموده اند
وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله
میرزا اسماعیل دولابی
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات