??فصل یازدهم :??
??دادگاه نظامی ۱??
حضرت آقا در یکی از روزها منزل پدرشان ناهار دعوت بودند که عده ای از علما نیز آنجا مهمان بودند.
خانه علما معمولا دو قسمت دارد: یکی بیرونی که مخصوص مهمانهاست و دیگری اندرونی که مخصوص خانواده است و هرکدام هم در جداگانه ای دارد.
مشغول ناهار بودند که ساواک وارد خانه میشوند. ایشان برای اینکه ساواک وارد قسمت میهمانها نشوند به سمت در میروند که مادر بزرگوارشان با حجاب و روبسته، مانند شیری در برابر انان ایستاده و جرو بحث میکند.
ساواک ایشان را بازداشت میکندو به اتاق رئیس بازجویی میبرند، رئیس بازجو چون اطلاعات ناقصی از حضرت اقا داشت با سرزنش و تشر شروع به سخن میکند وحضرت آقا گاهی با تندی پاسخشان را میدهندو گاهی بدون اعتنا به حرفهایش خاموش می شدند.
ایشان را سوار اتومبیلی کردند که به سمت ساختمان دیگری میرفت، وقتی وارد میشوند، متوجه می شوند که همان زندانی است که سه سال پیش در ان زندانی بودند.
کتاب خون دلی که لعل شد/ محمد علی آذرشب/ ص ۱۷۱ الی ۱۸۳/ سال ۱۳۸۹.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات