اللهم اعجل محیای محیامحمد وآل محمدومماتی ممات محمد وآل محمد
حیات وممات به سبک اهل بیت علیهم السلام با تبعیت از آن بزرگواران محقق می شود،کما اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند : هرکس خوشحال می شود که همچون من بمیرد ودر بهشتی که پروردگارم به من وعده داده ، ساکن شود ، باید از علی بن ابی طالب علیه السلام وذریه اوپیروی کند.
گاهی کسی خواهان عاقبت به خیری است وبه همین اکتفا کند ؛ ولی در مرحله ای بالاتر ، عده ای به دنبال این هستندکه حتی نحوه شهادتشان نیز مانند اربابشان سیدالشهدا علیه السلام باشدویا چون مادر سادات ، با سینه ای سوخته وپهلویی شکسته به دیدار معبود بشتابند.
شاید شهیدمحسن حججی نیزاز خدای متعال خواسته بودکه شهادتش مانندمقتدایش ، امام حسین علیه السلام باشدکه این قدرتاثیر گذار شد.آرزویی که برآورده شد.وبازبان حال می گوید : حالاکه دستهایم بسته است ، می نویسم.نه با قلم ؛ که با نگاه ، ونه باجوهر ؛ که با خون .روبه دوربین ایستاده ام وایستاده ام روبه همه شما ، روبه رفقا ، روبه خانواده ام ، رو به رهبر عزیزم ورو به حرم.
حرامزاده ای خنجر به دست است ودوست دارد که من بترسم وحالا که اینجا ، در این خیمه گاهم ، هیچ ترسی در من نیست.
تصویرم راببرید پیشکش رهبر عزیز وامامم ، سید علی خامنه ای وفرمانده ام ، حاج قاسم!
به رهبرم بگویید که اگر در بین مردمان زمان خودت وکلامت غریبید ، ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده ایم وآماده تا سرمان برود وسر شما به سلامت باشد.
آسمان اینجاشبیه هیچ جا نیست ، حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده ام یا آسمان بیابانهای سالهای خدمتم.
اینجا بوی دود وخون می آید.کم کم انگار لحظه دیدار است… .حالا انگارسبک تر از همیشه ام وخنجر روی بازویم نیست وشاید بوی خون است که می آید ، بوی مجلس هیئت موسسه وشبهای قدر ویاد حاج حسین به خیر که گفت:موسسه خون می خواهد واین قطره ها که بر خنجر می غلطد ، ارزانی حاج احمدی که مسیر شیب الخضیب شدنم را هموار کرد.
خدالتریب شدنم رااز مسجد فاطمه الزهرای علیه السلام دورک شروع کردم وبه خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند ، مسجد بسازیم .روی زمینی نیستم که می بینید.ملائک صف به صف اند .
کاش همه چیز واقعی بود.درد پهلویم کاش ساکت نمی شد وحالا منتظرروضه قتلگاهم.حتما سخت است برایتان خواندن ؛ ولی برای من نور سید وسالار شهیدان دشت را روشن کرده است.
اینجا “رضا برضاک”رامی خواهم زمزمه کنم.انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند ومن مولای بی سر را می بینم که هم دوش زینب سلام الله علیها آمده اند وبوی یاس وخون در آمیخته هستم .
حرامیان در شعله های شرارت می سوزندومن بدن بی پیکرم را می گذارم برای گمنامی ، برای خاک زمین.
شهید محسن حججی به کم راضی نبودواز خدای متعال خواسته بود شهادتش مانند مقتدایش حسین بن علی علیه السلامتاثیر گذار باشدومانند ایشان بدون سر به دیدار حق برود.
آرزویی که برآورده شدوبه اجابت رسید.خواسته ای که با بررسی زندگی اش معلوم می شود عمری با آن زندگی کرده است.آنجایی که وقتی مسئول هیئت به او می گوید با انجام کارهای هیئت خسته شده ای ! جواب می دهدبرای حسین خستگی معنا ندارد ، برای حسین فقط باید سر داد.
یا در پیامی که قبل از شهادت به دوستش می دهد واین گونه التماس دعا به او می گوید :
دعاکن مانند اربابم حسین علیه السلام شهید شوم.
دلدادگی به سید الشهدادر بین شهدا بی نظیر بوده است ، ارتباط با ذات مقدس ابا عبدالله علیه السلام تا حدی پیش می رود که دیگر شرمندگی از گناه بی معناست ، بلکه شرمندگی از این است که روز قیامت به خاطر داشتن سر ، شرمنده سید الشهدا بود.
شهید سرافراز شهر شیراز ، شیر علی سلطانی این جمله را به دوستانش گفته بود که : “من شرم دارم در محضر ابا عبدالله علیه السلام سر داشته باشم! “.
قبل از شهادتش اجابت دعایش را از اربابش گرفته بودومولایش نگذاشت در قیامت به خاطر داشتن سر شرمنده حسین علیه السلام شود.
عاشقان راسرشوریده به پیکرعجب است.
دادن سرنه عجب داشتن سرعجب است.
مشاهده شده در ماهنامه اطلاع رسانی پژوهشی وآموزشی مبلغان ، شماره 219.مهر 96،ص62و63.
نظر از: رایحه الجنه [بازدید کننده]
بسیار عالی
نظر از:
احسنت خواهر جون
مطالبت بسیار زیبا وآموزنده هستن
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات