روزی غزالی در حال خوردن آب از چشمه بود که توسط شکارچی ها دیده شد. از بخت خوش غزال وقتی یکی از شکارچی ها خواست کمان را رها کند تعادلش به هم خورد و تیر به خطا رفت. غزال هراسان پا به فرار گذاشت. دوید تا به چند درختچه رسید و بلافاصله داخل آنها پرید و مخفی… بیشتر »
کلید واژه: "زندگی"
توسط نورالهدی در طنز
خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز در لانه تو، مأوا گزینم و همخانه تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو میرفت و او را مجروح میساخت اما… بیشتر »
روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پيرزن… بیشتر »
توسط نورالهدی در اطلاعات عمومی
زمان, ٺذکر و ٺلنگرے اسٺ ٺا در کوچہ های بلا ٺکلیفے زندگے رها نباشیمــ … بیشتر »
آخرین نظرات