عصرقحطی انسانیت است
مردان ، گرسنه ی نانندوتشنه ی نام.
جهان،قلمرو اشیای لوکس است.
اندیشه هاهرروز ماشینی تر می شوند.
زندگی هرروز یکنواخت تر می شود.
چشم هاهرروز دریده ترمی شوند.
قدم هاهرروز ناتوان ترمی شوند.
دنیاسنگدل ترشده است.
آرزوها،هرلحظه یتیم ترمی شوند
کوچه هادر غفلت ، چشم می چرخانند.
پستوها، درگناه شناورند.
توراتنها در ندبه می خوانیم ؛ تنها در دعا.
کسی نیست درگوش دیوارها،آوازی از رسیدن بخواند.
کسی نیست هرلحظه به یادتو باشد.
کسی نیست مدام از تو بگوید.
کسی نیست چشم های حریص را بشوراند.
کسی نیست…
مردم سرگرم نانند.
پرنده ها،زمین گیرشده اند.
شب ، بیدارتراز روز است.
ستم ، پایدارتر ازبرادری است.
چشم ها،روزی هزارمرتبه ،سنگ می شوند.
عصرمدرنیته ی مرگ است.
عصرآدم آهنی های دسیسه است.
عصرهمسانی زشتی وزیبایی است.
عصرپیشانی های ویران است.
عصردندان های صیقل خورده است.
عصرلب های تاول زده است.
هوالبریز پونه وآویشن نیست.
زمین سرشارمهربانی وسیب نیست.
ای که حاضری اما غایب ؛ غایبی،اما حاضر!
دقیقه ها سنگین شده اند.
صداها مرده اند.
دیوارها نا امن اند.
چشم ها دوزخی اند.
سربرشانه های غربت مابگذار
وصدایت رادر پونه هاونارنج هابریز.
ای حرف اول کتاب های جهان!
ای از همه خوب تر!
ای از همه به خدانزدیک تر!
ای از همه چشم انتظارتر!
ای حاضرغایب!
دستمان خالی ورویمان سیاه است.
مبادمان که تو رالحظه ای فراموش کنیم!
مبادمان که از یاد تو غافل شویم!
مشاهده شده در ماهنامه فرهنگی،تربیتی واجتماعی خانواده شاد،نوشته مریم سقلاطونی،ص۱۲.
آخرین نظرات