This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
بعد از دفاعیه از ایشان خواستند که از سالن دادگاه خارج شوند و بیرون منتظر بمانند و ایشان منتظر اعلام حکم بودند. دو ساعت پس از ظهر ایشان را خواستند و حکم دادگاه را مبنی بر محکومیت مدتی کم تر از زمانی که در زندان بودند را اعلام کردند و قرار شد تا تشکیل دومین دادگاه که دادگاه تجدید نظر بود و معمولا یک ماه پس از نخستین دادگاه تشکیل می شد ایشان را آزاد کنند.
????
حضرت آقا آزاد شدند و به منزلشان رفتند.
امام راحل رضوان الله علیه جهاد اسلاف خود را با رهبری بزرگترین انقلاب تاریخ معاصر به ثمر رساند و طی آن سرکش ترین جبار منطقه را که متکی بر بزرگترین قدرت جهانی بود، سرنگون ساخت و بر پایه نظام اسلامی را در ایران اعلام کرد.
????
جای شگفتی نیست از علمای دینی میباشند زیرا وارثان پیامبران و مصلحین تاریخ اند.
????
ایشان کمی پیش از دادگاه تجدید نظر، اقدامات اداری را بایدانجام میدادند به همین منطور به دادرسی ارتش مراجعه میکنند، که افسر جوانی را میبینند ایشان به حضرت اقا توصیه میکنند که از سخنرانی مانند سخنرانی اول در دادگاه خودداری کنندو گرنه آنان سخت گیری بیشتری میکنند.
???? ایشان وقتی وارد سالن دادگاه شدند دیدند که ان افسر جوان منشی دادگاه است. رئیس دادگاه سئوالات مختلفی را از ایشان می پرسند و ایشان نیز جواب میدادند. این محاکمه نیز با تایید حکم دادگاه قبلی خاتمه یافت.
????
از آزادی ایشان مدتی تگذشته بود که باز در ششم مهر ماه سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند و به پنجمین زندان افتادند، چهارمین زندان ایشان در دوم مهر ماه سال ۱۳۴۹ بود .
مشاهده شده در کتاب خون دلی که لعل شد/ محمدعلی آذرشب/ ص ۱۸۷ الی ۱۹۳/سال ۱۳۹۸.
در مدتی که در زندان بودند گروهی از جوانان دانشگاهی وارد زندان شدند.
این نخستین باری بود که رژیم به بازداشت جوانان دانشگاهی مشهد اقدام میکرد از این پدیده خوشحال میشوند که تحرک تازه ای در جامعه هست و این بسیار خوشحال کننده بود، خیلی مشتاق بودند که بدانند بیرون زندان چه می گذرد اما راهی وجود نداشت.
ماه رمضان هم فرا رسید و این دومین ماه رمضانی بود که حضرت آقا در زندان بودند. در زندان اول ایشان نیمی از ماه رمضان ودراین زندان تمام ماه رمضان و در پنجمین زندان ایشان هم باز سراسر ماه رمضان را زندان بودند .
بیشتر خاطراتی را که ایشان در زندان یادداشت کردند مربوط به ایام ماه مبارک رمضان بود.
پرونده ایشان دراین زندان،در دادگاه نظامی مطرح بود.
روز محاکمه تعیین شد و ایشان وارد صحن دادگاه شدند و لایحه دفاعیه خود را خواندند. آنان انتطار نداشتند که یک طلبه علوم دینی چنین سخنانی را بیان کند.
هنگام تنفس دادگاه ، مراتب تحسین خود را ابراز کردند و از انتخاب الفاظ و معانی و کیفیت بیان دفاعیه تمجید کردند.
مشاهده شده در کتاب خون دلی که لعل شد/ محمد علی آذرشب/ ص ۱۸۳ الی ۱۸۷/ سال ۱۳۹۸.
حضرت آقا در یکی از روزها منزل پدرشان ناهار دعوت بودند که عده ای از علما نیز آنجا مهمان بودند.
خانه علما معمولا دو قسمت دارد: یکی بیرونی که مخصوص مهمانهاست و دیگری اندرونی که مخصوص خانواده است و هرکدام هم در جداگانه ای دارد.
مشغول ناهار بودند که ساواک وارد خانه میشوند. ایشان برای اینکه ساواک وارد قسمت میهمانها نشوند به سمت در میروند که مادر بزرگوارشان با حجاب و روبسته، مانند شیری در برابر انان ایستاده و جرو بحث میکند.
ساواک ایشان را بازداشت میکندو به اتاق رئیس بازجویی میبرند، رئیس بازجو چون اطلاعات ناقصی از حضرت اقا داشت با سرزنش و تشر شروع به سخن میکند وحضرت آقا گاهی با تندی پاسخشان را میدهندو گاهی بدون اعتنا به حرفهایش خاموش می شدند.
ایشان را سوار اتومبیلی کردند که به سمت ساختمان دیگری میرفت، وقتی وارد میشوند، متوجه می شوند که همان زندانی است که سه سال پیش در ان زندانی بودند.
کتاب خون دلی که لعل شد/ محمد علی آذرشب/ ص ۱۷۱ الی ۱۸۳/ سال ۱۳۸۹.
آخرین نظرات