خدا غریبه خدایی خدا غریبه غریبه، چون که ما عاشقش نشدیم غریبه، بنده ی لایقش نشدیم غریبه، رهرو صادقش نشدیمامون ز غفلت، امون ز تهمت از دست ما تو غیبتِ حضرت حجتگناه شد عادت، غیبت عبادت جالب اینه گذاشتیم سر خدا هم منتهر جا ریا شد، به اسم خدا شد همه دکان وا کرده ایم، حتی تو هیئتچیو ببینه؟ دل سیاهو یا رو زبون اللهم الارزقنا شهادتاز امر به معروف ترسیدیم حاجی و دور شیطان گردیدیم همسایه یتیم و سیر خوابیدیم ما به زمین خورده خندیدیمخدا… نفهمیدیم خدا… نفهمیدیم خدایی خدا غریبه، خدایی خدا غریبهغریبه؛ چون که راحت گناه کردیم غریبه؛ به نامحرم نگاه کردیم غریبه؛ نامه فقط سیاه کردیم فروختیم ایمان، خریده ایم نان خاک می خوره به روی طاقچه هامون قرآنسحر نه حالی، نه خمس مالی اسممون هم گذاشتیم عبد شاه مردانشیعه ی حرفی، آدم برفی هنوز نمک نخورده می شکنیم نمکدانیه پا تو محراب، یه پا لب آب روبروی عکس شهید، عکس شهیدان } برعکس شهیدان عمل کردیم{بگو خدا غرق امیدم کن بی خریدارم خریدم کن پیش حسینم قبولم کن نذر ابالفضل رشیدم کنخدا… شهیدم کن، خدا… شهیدم کن خدایی خدا غریبه، خدایی خدا غریبهغریبه؛ که دوسش داریم واسه حاجت غریبه؛ می پرستیمش واسه جنت غریبه؛ که به تنهایی کرده عادت تو راه پاکی زدیم به خاکی چه عاشقی، چه مجنونی، چه سینه چاکیجای حرم کیش، جای پرچم دیش چه ساده بر مقدسات، میشه هتاکیاین وضع ناموس، کو کف افسوس نکشیدیم خجالت از چادر خاکیدیگه شیطان شد، ایاک نعبد ببین خدا رو ول کردیم می گردیم با کیبگو خدا رحمی، به حالم کن لکه ی ننگم، زلالم کنعشق خودت رو، مدالم کن بکش و در علقمه چالم کنخدا حلالم کن، خدا حلالم کن
از ماموریت برگشت. پرسید فرمانده ! گمراه کردن اینها چه سودی دارد؟
ابلیس گفت: امامشان که بیاید عمر ما تمام است.
غافلشان کنیم ” امامشان دیرتر میاید. پرسید:
این هفته پرونده ها چگونه بود؟
گفت:
مگر صدای گریه آقایشان را نمی شنوی ؟ …
با دلی آرام و روحی شاد و ضمیری امیدوار
به فضل خدا از خدمت خواهران و بردران مرخص،
و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم
و از خدای رحمن و رحیم می خواهم که عذرم را
در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.
و از ملت می خواهم که عذرم را در کوتاهی ها قصور و تقصیر بپذیرند.
و با قدرت و تصمیم و اراده به پیش روند.
و بدانند که با رفتن یک خدمتگذار در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد.
و خدمتگذاران بالا و والاتر در خدمتند.
و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.
امام خمینی (ره) در آخرین ساعات عمر خود چه حالتی داشتند؟
غزلی که امام خمینی (ره) در آخرین ساعات عمر خود گفتند:
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما می گساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند
غمزه را سر می دهد، غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او نور افشان می شود
هر چه غیر از ذکر یار از یاد یاران می رود
ابر ها از نور خورشید رخش پنهان می شود
پرده از رخسار آن سرو خرامان می رود
وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایام هجران می رود…
برچسبها: امام خمینی
آخرین نظرات