شهید آیتالله محمد صدوقی که به حق شیخ الشهدا و سومین شهید محراب نامیده شده است، نماینده امام خمینی (ره) در استان و امام جمعه یزد بود.
در آخرین نماز جمعه که مصادف با دهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ مطابق با یازدهم تیرماه ۱۳۶۱ بود، بعد از ادای فریضه جمعه، در حالی که جایگاه را ترک میکرد، منافقی قسیالقلب به وی نزدیک شد و با به آغوش کشیدن آن پیر زاهد و منفجر کردن نارنجکی که در دست داشت، او را به شهادت رساند و این همان معراج سریع به سوی الله بود که این شهید آرزویش را داشت و بارها از خدا خواسته بود.
این عالم شهید از یاران صدیق و با وفای امام خمینی (ره) و یاور مردم محروم بود و خود را هیچگاه از مردم جدا نمیدانست. شهید صدوقی در مبارزه با رژیم شاه یکی از محورهای مبارزه محسوب میشد. او اعلامیههایی در محکوم کردن جنایات رژیم از جمله در فاجعه سینما رکس آبادان صادر کرد.
وی رهبری نهضت اسلامی در یزد را بر عهده داشت و نیز پیامهای حضرت امام را به اطلاع علمای مشهد، تبریز، شیراز و دیگر شهرها میرساند.
من هم ماسک میزنم
?رهبر انقلاب فرمودند:
? در مقابله با کرونا آن حرکت گذشته از سوی برخی از مردم و برخی از مسئولین سست شده است.
?اگر اطراف من هم دو یا سه نفر باشند بنده هم حتماً ماسک میزنم کما اینکه میزنم.
?در مواردی، وقتی مسئول دولتی در اجتماعی ماسک نمیزند آن جوان نیز تشویق میشود که نزند.
۸/تیر/ ۱۳۹۹
فصل پانزدهم: پیروزی بعد از سختی
در رفتن به تبعیدگاه جدید برادر همسرشان و دو مامور ایشان را همراهی میکردند.
به جیرفت که رسیدند ایشان را به مرکز پلیس بردند که ساختمانی تنگ و گرفته بود.
پس از انجام امور اداری در مرکز پلیس، راهی خانه دوست قدیمی خود اقای ربانی املشی شدند.
سرآغاز اخبار انقلاب آن زمان که در ایرانشهر بودند به ایشان میرسید. حادثه نوزده دی ۱۳۶۵ در قم، حادثه تبریز و حادثه یزد و حوادث بزرگ دیگری پس از هم اتفاق می افتاد .
وقتی حوادث از پی هم رخ میداد ایشان فهمیدند که حوادث بزرگتری در راه است و جزئیات این حوادث را جوانان به ایشان میرساندند.
ایشان نامه ای به اقای صدوقی میندیسند و علما و روحانیون کشور را مورد خطاب قرار میدهند و تحلیل عمیقی از آنچه در جریان بود و مواضع و تدابیری که باید اتخاذ کنند را در اختیارشان قرار دهند. زیرا روحانیون عملاً وارد میدان رهبری مردم شده بودند و این نیازمند پختگی، عمق، تامل در حوادث ترسیم آینده و هوشیاری در قبال توطئه ها بود.
وقتی اثرات مثبت و پر اهمیت این گونه نوشته ها را در تبیین و ترویج موضع رهبران در قبال رخدادها دیدند به نوشتن ادامه دادند و نامهای به علمای دیگر نیز نوشتند.
شبی رییس پلیس آمدند و به ایشان گفتند که شما آزادین.
ایشان وسایل مورد نیاز خود را برداشتند و بدون اطلاع از رژیم از جیرفت خارج شدند.
از آنجا به بم و بم به کرمان و از آنجا به یزد رفتند. در یزد شنیدند که امام به پاریس عزیمت کردند از یزد با هواپیما به تهران و از آنجا به مشهد رفتند.
در مشهد ماند و مشغول فعالیت های انقلابی شدند. تا این که به فرمان امام راحل برای حضور در شورای انقلاب به تهران فراخوانده شدند.
در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب به پیروزی رسید و در اواسط سال ۱۳۶۰ جمهوری انتخاب شدند.
مشاهده شده در کتاب خون دلی که لعل شد محمد علی آذر شب / ص ۳۰۱ الی ۳۱۸/ ۱۳۹۸.
آخرین نظرات